"امیر" جوان ایرانی، برای کسب درآمد لازم برای ازدواج با معشوقه‌اش "نرگس" با یک ماهیگیر در سواحل ناهموار دریای خزر همکاری می‌کند. اما در این مسیر، او درگیر فعالیت‌های مجرمانه قاچاق خاویار می‌شود. به تدریج، یک سلسله مراتب پیچیده در دنیایی موازی آشکار می‌شود که روز به روز محدودتر و سرکوبگرتر می‌شود و رابطه امیر با نرگس را نیز به خطر می‌اندازد و ...

زن و شوهری با اتومبیل به همراه دو پسرشان راهی سفری به مرزهای شمال غربی ایران شده‌اند. پای پدر خانواده به دلیل شکستگی در گچ است، مادر خانواده با اندوهی که گهگاه به صورتش و صدایش می‌نشیند، می‌کوشد شادمان به نظر برسد، ولی ...

تو می دونی من از چیه مارادونا خوشم میاد؟ از اینکه تو زندگیش هیچوقت واقعیت و رویا براش مرز نداشت، وقتی بازی می کرد با همه وجودش بازی می کرد، پرواز می کرد، بازی نمی کرد، وقتی معتاد شد یه کوه کوکائین می ریخت جلوش د بکش همه چیز و تا تهش می رفت، خودشو لوس نمی کرد… همه اش برای این بود که واقعیت و رویا براش مرز نداشت، اگه هم داشت اون نمی تونست مرزشونو تشخیص بده.